شعر : امان بهروزی
جشن صد میلیون سالگی .
زخم چرکین حنجره .
دست در گریبان خویشتن .
خش خشه قرن ها خاطره .
خنده ی خیس جنگلبان .
یاد خونین فاصله .
او دروغ می گفت ، آینه را می گویم .
سادگی مردمان دهکده .
او دروغ می گفت .
او دروغ می گفت .
amanbehruozi دروغ ,امان بهروزی منبع
درباره این سایت